این سخن پوچ نیز دنباله ادعای پوچ پیشینه است. زبان فارسی همیشه زبان اول و رسمی دربار سامانیان و صفاریان و غزنویان و شدادیان و اتابکان مراغه و آذربایجان و خوارزمشاهیان و سلجوقیان و ایلخانیان و قاجار و ده ها سلسله ایرانیتبار و ترکتبار حاکم بر ایران بود. تنها در زمان صفویه با اینکه زبان دربار ترکی بود باز زبان فارسی زبان کتبی و رسمی کشور بود و سکهها و کتابها و مدارک تاریخی به این زبان هستند. حتی این زبان همانطور که همه میدانند زبان رسمی آنوتولی در دوران سلجوقیان و حتی دوران آغازی عثمانیان نیز بود. و سلسلههای تیموریان و مغولان هند هم این زبان را زبان رسمی سرزمین خود داشتند. با وجود اینکه در دوران تیموریان ترکی جغتای قوت گرفت ولی هرگز نتوانست همپای زبان پارسی به رسمیت شناخته شود و کم کم آن زبان به فراموشی سپرده شد چنانکه امروز ترکی جغتایی یک زبان مرده حساب میشود. همانطور که ترکی عثمانی (تنها زبان رسمی مهم دیگر ترکی) نیز امروز یک زبان مرده حساب میشود و البته مرده شدن آن زبان تقصیر سیاستهای اتاترک است که در آخر این مقاله دربارهی آن خواهیم خواند.
اما در رابطه با زبان فارسی و به قانون رسمی شدن آن در کشور ایران باید به قانون مشروطه اشاره کرد. متن مشروطه و تمامی اسناد مشروطه به زبان پارسی است.
دکتر ماشاءالله آجودانی در کتاب ارزشمندش "یا مرگ با تجدد" با آوردن فهرستی از این روزنامه ها چون "کاغذ اخبار"، "وقایع اتفاقیه"، "روزنامه دولت علیه ایران"، "روزنامه ملتی"، "روزنامه دولت ایران"، "وقایع عدلیه"، "نظامی"، "مریخ"، شرف"، "تربیت"، "تبریز" بزیبائی و شیوائی ویژه خود نشان داده است که زبان فراگیر و "ملی" در آن سالها چیزی جز پارسی نمی بوده است. او همچنین نمونه ارزشمندی نیز به این بررسی می افزاید که قبیله گرایان را چندان خوش نخواهد آمد، سخن از گزارش محمد امین رسولزاده، نخستین رئیس جمهوری آذربایجان است که می نویسد: « در اینجا [ارومیه]نمی توانید غیر از چند مشترک حبل المتین روزنامه خوان دیگری پیدا بکنید. روزنامه های ترکی قفقاز نیز در اینجا خریدار و خواننده ندارند. اصلا در اینجا ترکی خواندن متداول نیست. اگرچه همه ترک هستند ولی ترکی نمی خوانند. همه جای آذربایجان چنین است. حتی چنان تیپهائی وجود دارند که این حال را برای قفقاز نیز پیشنهاد می کنند و خیال می بافند که باید همه عالم اسلام زبان فارسی یاد بگیرند و به فارسی بخوانند. ... در عرض پانزده روزی که در ارومیه بودم هرچه جستجو کردم بلکه یک نفر خریدار روزنامه ترکی پیدا کنم ممکن نگردید» یا مرگ با تجدد، م. آجودانی، ص. 222 تا 225
همچنین دو سند ضدایرانی به وضوح نشان میدهند که زبان رسمی در ایران در دوران قاجار و انقلاب مشروطه تصویب شد و نه در دوران رضاشاه:
در کتاب «کردها: فرهنگ و حقوق زبان» می خوانیم:
اولین قانون اساسی ایران که در سال 1906 توسط سلسله قاجار (1779-1925م.) به تصویب رسید، اعلام کرد که زبان فارسی زبان رسمی کشور چند زبانه است، اگرچه تا زمانی که خاندان پهلوی در سال 1925 به قدرت رسیدند، دولت مرکزی به قدرت رسید. توانست این شرط را به نحو احسن اجرا کند.
در سال 1923 به ادارات دولتی دستور داده شد که از زبان فارسی در تمامی ارتباطات کتبی و شفاهی استفاده کنند. در بخشنامه ای از سوی اداره مرکزی آموزش و پرورش استان آذربایجان به ادارات آموزش و پرورش منطقه از جمله آموزش و پرورش شهرستان مهاباد آمده است: «به دستور نخست وزیر مقرر شده است که زبان فارسی در همه موارد معرفی شود. استان ها به ویژه در مدارس. بنابراین میتوانید به تمام مدارس تحت صلاحیت خود اطلاع دهید تا به طور کامل از این امر پیروی کنند و تمام امور خود را به زبان فارسی انجام دهند. ، "کردها: فرهنگ و حقوق زبان"، پروژه حقوق بشر کردی، 2004، صفحه 72)
یکی از جمهوریهای نسبتاً طرفدار آذربایجان مینویسد
«بحران در ایران در دسامبر 1905، زمانی که انقلاب روسیه قبلاً اوج گرفته بود، به اوج رسید. سلسله ای طولانی از اغتشاشات، از جمله باست، اقدامی برای گرفتن پناهگاه، در این مورد به دلایل هیئت بریتانیا، شاه مظفرالدین (1896-1907) را مجبور کرد تا مانند نیکلاس به خواسته های مردم تن دهد. دوم باید در روسیه انجام می داد: در 5 اوت 1906، او قانونی را امضا کرد که قانون اساسی را اعلام می کرد که طبق آن مجلس (پارلمان) باید بر اساس حق رای محدودی انتخاب می شد که عمدتاً به نفع روحانیون و بازرگانان بازار بود. . قانون اساسی شامل ماده ای بود که زبان فارسی را زبان رسمی می کرد، تصدیق رقابت تاریخی عناصر ایرانی و ترک و دور شدن از سنت دیرینه همزیستی آنها در ایران. ( Tadeusz Swietochowski. روسیه و آذربایجان: سرزمین مرزی در گذار. ص 29. شابک: 0231070683)
چنانکه دیده میشود در این کتاب به طور واضح میگوید که در انقلاب مشروطه زبان فارسی زبان رسمی کشور تصویب میشود. همچنین همانطور که یادآوری شد تمامی اسناد مشروطه به زبان فارسی میباشند. خود منشور انقلاب مشروطه باز به زبان فارسی نوشته شده است و نه هیچ زبانی دیگر و در آن دوران به هیچ زبان دیگری نیز ترجمه نشده است. یک سند بیگانه دیگر در این مورد:
در این کتاب که نویسنده آن در نشستهای پانترکیستی نیز شرکت میکند به طور واضح و روشن میگوید که در انقلاب مشروطه زبان فارسی زبان رسمی کشور به طور رسمی قانونی میشود.
بنابراین رسمی بودن زبان فارسی هم در دوران مشروطه و هم در دوران انقلاب اسلامی یک امر مردمی است و از طریق مجلس مردمی این زبان به طور قانونی نیز رسمی میشود. منشور انقلاب مشروطه نیز تنها به زبان فارسی است و در انقلاب مشروطه هیچ جا به زبان دیگری اشاره نشده است و همه جا از ملت ایران سخن رفته است.
بنابراین دروغی که رضاشاه زبان فارسی را زبان رسمی کشور کردهاست! یک دروغ است. زبان فارسی همیشه جایگاه ویژهای در ایران داشته است. همین نکته بس که در مقبره الشعراء تبریز بجز شهریار تمامی شاعران دیگر پارسیگو هستند و اغلب البته پیش از دوران ترکزبان شدن آذربایجان در آن مکان بودند (کسانی مانند اسدی طوسی و قطران تبریزی و همام تبریزی و خاقانی و غیره که ترکزبان نیز نبودند).
زبان فارسی را رضاشاه رسمی کرد و آن را بر ایران تحمیل کرد این سخن پوچ نیز دنباله ادعای پوچ پیشینه است. زبان فارسی همیشه زبان اول و رسمی دربار سامانیان و صفاریان و غزنویان و شدادیان و اتابکان مراغه و...
نام آران به گفته عنایتالله رضا سرزمینی که اکنون جمهوری آذربایجان نام دارد، تا سال ۱۹۱۸ میلادی (۱۲۹۷ش) هرگز آذربایجان نامیده نمیشد.(برای کسب آگاهی بیشتر به بخش مقالات تاریخی مراجعه کنید و مقاله آتورپاتکان را بخوانید) زمانی نام کهن آن آلبانیا...
دروغ بزرگ «تاریخ سازی جریان انحرافی از موضوعی انحرافی، به نام تخت جمشید» در پایگاه تحلیلی ـ تبیینی برهان منتشر شد؛ نویسندهٔ آن با دلایلی ابتدایی که پیش از این از سوی ناصر پورپیرار طرح شده و بارها مورد انتقاد قرار...